نتایج جستجو برای عبارت :

سلاااام بر ۲۲

سلاااام دوستای گلم و مخصوصا کساییی که میخونن و نظر میدن که دمشون گرم واقعا خوشحال شدم
یه خبر توپ اینکه قراره از امروز ان شالله روزی دو قسمت از 
یه رمان توپ به اسم #مسیر_عشق رو قرار بدم
خب دیع توضیحی راجع بش نمیدم که خودتون پیگیری کنید
- خوب... شنوندگان عزیز رادیو خاموش، سلاااام! :)
= تماشاچیا: (صدای کف و سوت)
+ رادیو؟
- بله دیگه! رادیو!
  یادم میاد توی فیلم «127 ساعت» جیمزفرانکو در نقش آرون، تو یه بیابون بین صخره ها گیر کرده بود...
+ واقعاً؟
- :/ دارم میگم تو فیلم! البته فکر کنم برگرفته از یه داستان واقعی بود، آره!
+ خب؟
ادامه مطلب
بسم الرحمن الرحیم
سلاااام روزتون بخیر. این عید بزرگ و ناب رو بهتون تبریک میگم. ان شاءالله که از شیعیان و ولایتمداران حقیقی مولامون باشیم. 
عرض تبریک به محضر امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف
من برای نوشتن بضاعت زیادی ندارم. برای همین هم حال خوب این تبریک رو با صحبت اضافه تری خراب نمیکنم. :)
ان شاءالله که بهترین ها رو از جانب حضرتشون عیدی بگیریم.
ان شاءالله که شاهد ثمره حقیقی غدیر باشیم ... 
 
والی الله ترجع الامور ...
چگونه با دیگران ارتباط موثر و مناسب داشته باشیم؟❔
در برخورد و معاشرت هامون با افراد دیگه چه نکاتی کلیدی رو باید رعایت کنیم؟❔
سلاااام عزیزان 
یکی از مهارت های زندگی، مهارت ارتباط میان فردی صحیح و موثره
در ارتباط میان فردی، اصول و قواعدی وجود داره که لازمه رعایت بشه تا معاشرت های بهتری داشته باشیم
ادامه مطلب
سلاااام
چطورین؟ 
امروز هفدهم خرداده یعنی شش روز بیشتر از فرجه ها نمونده و من تقریبا هیییچی نخوندم توی این دو سه هفته 
این ترم باید شاخ غول بشکنم و ریاضی ۲ رو امتحان بدم و در حد یه نخود امیدی به پاس شدنش ندارم! خنگ نیستم ولی همه رو گذاشتم شب امتحان و الان دور از جونتون عین خر تو گِل گیر کردم یه استاد محترمی هم داریم که بزرگوار در حد درود به بازماندگان و رفتگانش سوالاتو میپیچوووونه و عددهایی هم که میده اصلا رُند در نمیاد ولی اشکتون در میاد
و الب
اعتیاد به مواد مخدر رو در نطفه خفه کردم.اعتیاد به الکل رو کنار گذاشتم.روزهایی بود که روزی یک وعده غذا میخوردم.کجاها که نخوابیدم و نرفتم و هرقدر پاره و پوره ، اما ایستاده بیرون اومدم.اما این بیماری زیادی دارد طول میکشد.جدا از تاثیرات جسمی و کاهش وزنم و ریزش مو هام ؛  روانم رو زخمی کرده.تقریبا اوجش دو سال شده. دو سال است که نه توان ورزشی دارم و نه زورِ کار.مثلا دو سال هست که جمعا ده کتاب خوانده ام و ده فیلم دیده ام ؛ آن هم به زور.دیگه این چند ماهِ ا
سلاااام چند وقته انرژی ازام میباره البته بگما انرژی که با خستگی همراه دیدین یه کاریو انجام میدید که بهش علاقه دارید وقتی تموم میشه هم خوشحالید هم خستم خداروصدمرتبه شکر گوشه چشمیم به من نگاه کردن ان شاءالله همه رو شامل رحمت قرار بدند .
من گاه گاهی سرمیزنم به اینجااما دوستان میخوننو هیچ رد پایم نمیزارند ماهم میایم بی انگیزه برمیگردیم .
راسی یه چیزی دلم کنار اومد ...گذشت ازاش ...بیشتر نمیگم مثل قبلاناراحت کننده ننویسم این یه تیکم جهت اطلاع بود ه
سلاااام دوستای گل حالتون چطوره ؟
دوستان آدرس وبلاگ تغییر پیدا کرد تا با آدرس اینستاگرام و تلگرام یکی بشه !
fakhramoozesh.blog.ir
از این به بعد از آدرس بالا ما را دنبال کنید 
اینم آدرس پیج اینستا و کانال تلگرامیمون
به آینده لبخند بزنید :)
:)))))
خب از خدا میخوام که در سال جدید انرژیم تماما مثبت باشه و به انرژی خودش نزدیک.خواست و اراده‌ام هم همینطور. :))))
من میگم حالا که روز تولدمه بهم لطف کن و ویژه یه نگاه بهم بنداز و دعامو براورده کن.من ازت میخوام که حال اونو خوب کنی تا کمتر به ما بد کنه.ازت ممنون میشم.
وقتی اون دست از کاراش برمیداره، من میتونم با ارامش زندگیمو بکنم و ادم خوبی باشم.به جاااان خودم راست میگم. یَک ادم خوبی میشم با همه...
دلم میخواد تو سال جدید توانایی کنترل روابطمو با ب
در استعاره و تشبیه ها نمی گنجیتو  گویی از دل شعری نگفته می آیی
 









متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.






سلاااام
امروز هم را به شعری، غزلی، ترانه‌ای، نقشی، نگاری، لطیفه‌ای، خاطره‌ای
سلاااام ! دیدید چه زود دی تموم شد؟ ( البته حقیقتش اینه خیلی هم دیر و بد گذشت، ولی خب؛ گذشت. ) 
حالا وقت محاسبه کارنامه اعماله D: و هدف گذاری برای ماه جدید، بهمن.
خب اگه یادتون باشه توی این پست برای دی هدف‌گذاری کرده بودم. و با کمال تاسف باید بگم که اینجانب نتونستم تمام و کمال به هدف برسم؛ لذا، متوجه تنبیه می‌گردم و در ماه جاری حق ندارم هیچ فیلم یا سریالی (حتی از تلویزیون) ببینم. 
با اینحال از خودم و عملکردم توی این ماه راضی بودم، مخصوصاً وجود مولو
سلاااام..
اول از همه مرسی از سپیده جان برای دعوتش
در بیست سال آینده اگر زنده باشم ۳۷ سال خواهم داشت و به نظرم دو حالت برای اون موقع وجود داره
حالت اول حقیقت ، واقعیت (چیزی که احتمالا اتفاق میفته) حالت دوم رویا و خیالبافی(اتفاقاتی که دوست دارم بیفته)
۱_حقیقت: احتمالا بعد از پایان درسم کلی گشتم و سگ دو زدم آخرم به بدبختی تو یه شرکت ساختمان سازی به عنوان مهندس کار می کنم
ساعت دوازده با همسرم سر اینکه کی بره دنبال بچه ها پشت تلفن بحث می کنیم و آخرم مج
سلاااام
 
گروه ما کار های خودش رو توسعه داد
 
از این به بعد اگه خواستید
کارت ویزیت طراحی کنید
عکساتون رو روتوش یا افکت بدید
طراحی بروشور
طراحی تراکت
طراحی سر نسخه
و...
به ما بگید
 
با هزینه کاملا مناسب
و تخفیف برای جووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونها
 
یا علی
 
 
سلااااممن میخوام درمورد سریالی که عاشقشششششم بهتون بگم.────♡────نام : خنده در وایکیکی یا قهقهه در وایکیکیژانر : کمدیتعداد قسمت ها : 20‍♀بازیگران:Kim_Jung_hyun Lee_Yi_Kyung ⚡️Son_Seung_Won ✨────♡────نظرم: کمدی و طنز موقعیت این سریال انقدر قویه که هر موقع دلم گرفته کافیه فقط یه قسمت از این سریالو ببینم!❤️خنده در وایکیکی در عین حال که فوق العاده خنده داره میشه گفت قصه فراز و نشیب آدم هایی که ما هر روز تو دور و برمون می بینیم یا دست کم خودمون یکی از
سلاااام.
1. عادت به اسپیلت ندارم، از وقتی اومدم اینجا هی فین فین مف مف فین فین مف مف عطسه عطسه :| 
2. باورتون نمیشه دیشب تو جشن چندبار با اون کفشای لنتی رو سنگا خوردم زمین و به روی خودم نیاوردم :)) ولی فدا سرم در عوضش عروس دوماد جذابمون خیلی بهم میان :)))
3. دیجیه من نمیدونم شی ژده بود که... هی میگفت "شاتومات" بیا وسط. هی پسر داییمو صدا میکنم "شاتومات" :)))
4. ملت میان شمال باربیکیو میزنن، من بدبخت کهیر! حسرت به دلم موند یههه بار بیام شمال و کهیر نزنم :| می خار
سلاااام بازدیده کننده های گرامی(مثلا فرض کنییم بازدید کننده هام زیادن​​​​​​ )
حالتون خوبه دیگه؟ایام روزه داری چطور میگذره؟روزه هاتون قبول
آقا میخواین معذرت خواهی یادتون بدم؟
پس خوب به ادامه این بحث دقت کنین
یه سری با داداشم دعوام شد همه تقصیرا رو انداخت گردن من بعد همینطور در قهر به سر میبردیم که من گفتم بذار برم از دلش دربیارم 
رفتم بهش گفتم فلانی بخاطر این که فلان کارو کردم ازت معذرت میخوام(چقد خوبم من )
شروع کرررررد غر زدن: نه ت
سلاااام به مهربونترینم
رسیدیم به روز تولدم روزیکه شما صلاح دونستید و من رو وارد این دنیا کردین و از اون روز شروع شد زندگی من شروعی که پر بوده از تجربه و یاد گرفتن و رشد کردن و در این بین چقدررر تغییر بوده چقدر فهمیدن و یاد گرفتن تو اووج ناامیدی برام چنان آتشی از نور ساختین که روحم پرواز کرده به سمتتون و هر وقت نگران بودم و دلتنگ و هراسناک از اینکه منو یادتون رفته جوری خجالت زده م کردین از نگاه و توجهتون که حض کردم از اینهمه عشق گاهی میمونم من ع
سلاااام
تو پست قبلی گفتم که چند تا از نمونه کارهای طراحی داخلیمون رو براتون میذارم. دوست دارم نظرتون رو در مورد طراحی هامون بگین ( از نظر کیفیت..خلاقیت و... ) 
طراحی کابینت کلاسیک
طراحی کابینت مدرن
طراحی کابینت نئوکلاسیک
طراحی کابینت آشپزخانهنمونه های بیشتری از کارامون رو اگه میخواین ببینین رو این لینک بزنین :
 طراحی دکوراسیون داخلی
هیجان های خودم و خوب میشناسم و میدونم که خیلی عصبانی بودم. وقتی عصبانی میشم مثل دونه برنجی که روی زمین افتاده و همه مورچه های محل جمع میشن دورش ، همه فکرهای منفی که منو در خودم میبلعند میان سراغم. دلم میخواد همه آدمها رو پس بزنم و اون ریتمی که باعث عصبانیتم شده بهم بزنم و برم تو کنج کوچیک درون خودم چمباتمه بزنم و نوازش کنم خودمو بگم :" کوچولوی ناز من خودم حواسم بهت هست". 



زار دشمنم ار میکنند قصد هلاک ..... گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک

بعد میب
یا حکیم
 
 
سلاااام
وای که چقد دلتنگتون بودم بچه ها
اولا سال نو مبارک
ثانیا همه اعیاد دیگه ای ک گذروندیم و پیش روست هم مبارک
 
کامپیوترمون خراب شده☹️ من با کامپیوتر پست میذاشتم همیشه
دیگه الان گفتم نمیشه که. معلوم نیست کِی درست شه. بیام براتون بنویسم یکم. 
الان با گوشی اومدم :)
 
 
دختر پارسال من برنامه ریزی سالانه کردم. که طی سال میخوام چه کارهایی انجام بدم، چقد کتاب بخونم و.... 
برنامه امسالم رو با توجه به توانی که از دو سال برنامه ریزی 97 و 98 ان
سلاااام ، خسته نباشین همگی خب شنیدم که دیگه اکثر شهرا اینترنت خونگیشون وصل شده به جز پنج استان (فارس، کرمانشاه، کردستان، البرز و خوزستان)که هنوز وصل نشده ، و به این زودیا هم قرار نیست وصل بشه :( (به دلایل نامعلوم)امروز تبریز اومدیم از اونجایی که استان ما وصل شده ، قرار مدار گذاشتیم ، امروز وُرکشاپ کاتینگز شِیپز داشتیم ، که خیلی هم خوش گذشت و حرکات تازه ای از همدیگه یاد گرفتیم.امسال اولین سالیه که مهر ماه آغاز شد ولی من تا لنگ ظهر تخت گرفتم و خو
سلاااام ، خسته نباشین همگی خب شنیدم که دیگه اکثر شهرا اینترنت خونگیشون وصل شده به جز پنج استان (فارس، کرمانشاه، کردستان، البرز و خوزستان)که هنوز وصل نشده ، و به این زودیا هم قرار نیست وصل بشه :( (به دلایل نامعلوم)امروز تبریز اومدیم از اونجایی که استان ما وصل شده ، قرار مدار گذاشتیم ، امروز وُرکشاپ کاتینگز شِیپز داشتیم ، که خیلی هم خوش گذشت و حرکات تازه ای از همدیگه یاد گرفتیم.امسال اولین سالیه که مهر ماه آغاز شد ولی من تا لنگ ظهر تخت گرفتم و خو
 
 
سلاااام و صدسلام من اینبار اومدم با شیرینیه محبوووب و دوسنداشتنی ک بعید میدونم کسی دوست نداشته باشه یا تابحال امتحان نکرده باشه طعمشو.... اون قدیم الایام دوران جوانی کجایی ک یادش بخیر میرفتیم خونه مامان بزرگمون ب عشق مامان بزرگمون بابابزرگمون اصن مدیونین فک کنین بخاطر این دلبرکا میرفتیم اصن ما ک الحمدالله شکمو نیستیم والااااا بوخودا علی الخصوص مننننننن حالا شماهارو نمیدونمواقعااااااا عطر و طعمش معرکههههه س نگم براتون.... حالا ی مدل ق
یا ذاالرأفه و المستعان
( ای دارای رأفت و یاوری به بندگان)
 
 
سلاااام
من برگشتم شکر خدا :)
سفرمون خیلی عالی بود.
اما حقیقتش دیگه سفرنامه طور نمینویسم اینجا.
تو دفترخاطرات شخصیم هم انگار سختمه نوشتنشون.
هم کااامل یادم نمیاد، هم حس میکنم به مرور زمان، دیگه رغبت نمیکنم بخونمشون و پشیمون میشم از نوشتن و وقت گذاشتن براشون
باز دفترخاطراتِ خوب که خوبه! آدم بعضی وقتا میخونتشون روحش شاد میشه!
امان از خاطرات روزانه!! یعنی الان دفترِ خاطرات روزانه راهن
سلاااام
حالتون چطورههههه؟
فانشجو هستم! در شبکه نسیم
بی مزه هم خودتونید
اینجا جمع شدیم که خوش بگذرونیم
تلگرام و اینستاگراممون رو هم یادت نره
 
عضویت در کانال تلگرام فانشجو (کلیک کنید)
 
پیج اینستاگرام فانشجو (کلیک کنید)
 
با ما همراه باشید ...
 
 
 
 
 
سلاااام دوستااااان
امیدوارم حال دل تون توووووپ باشه
رتبه های برتر کنکور 98 صحبت میکنن
ما به شما کمک میکنیم تا مثل خودمون کنکور باز بشید و لذت رسیدن به هدف زیباتون رو تجربه کنید
چجوری؟
پاسخ به سوالات علمی با استدلال کامل و ارجاع به کتاب درسی
مشاوره انگیزشی و تحصیلی رایگان
معرفی بهترین منابع کنکور 99
و هر آنچه شما از ما بخواهید ...
 
ارتباط مستقیم با رتبه های برتر کنکور 98 در کانال تلگرام کنکوربازها به نشانی: http://T.me/konkoorbazha
پیج اینستاگرام کنکور
سلام سلام سلاااام...
بی مقدمه بگم(البته اگه خود اینو یه مقدمه به حساب نیاریم)،تا جایی که یادمه از کلاس پنجم عاشق شعر بودم و هرجا صحبت از شعر میشد فوری هوش و حواسم پر می کشید اونجا...
 
یادمه کلاس هفتم بودم که تصمیم گرفتم بزنم تو خط شعر و شاعری...
فکر می کردم به همین سادگیه!
خیلی سعی کردم؛خیلی خیلی!
اما نتیجش فقط سه تا شعر شد که یا قافیه هاش لنگ می زدن!
یا وزنش دست و پا شکسته بود!!
یا کلا شعرم حتی با عصام به زور راه می رفت):
اما خب هر چی که باشه دوسشون دار
سلاااام..سلااااام...اصلن نمیدونم میخوام چی بنویسم! دلم هوای پستای نسیم رو کرده بود،رفتم وبلاگش،پست جدیدی نبود.بعد از دیروز، یکی همینطوررر تو ذهنم میگفت: سایه بنویسسس،بنویس،بنویس..
تو باید بگی...باید پستای قبلت رو کامل کنی، باید از پاییز،زمستونی که گذروندی بنویسی.از حس انفجاری حرکت به جلوت.از خوبی و حتی بدیهات.بعدش اومدم وبلاگ خودم و خوندن کامنت نسیم با جمله ی سایه بنویس و ادامه بده..دیگه عصرو فردا و هفته ی دیگه رو،،گذاشتم کنار.حتی لپ تاپو نی
یکم. آمده‌ام خانه و زندگی اینجا زیباتر است. کم‌تر احساس تنهایی می‌کنم و نشستن کنار مامان و چای خوردن با او حال مرا خوب می‌کند. درخت انار پشت پنجرهٔ اتاقم سبز شده و دورتادور حیاطمان پر از گل و سبزینه و زندگیست. اینجا آرام‌ترم و محبت‌هایی که از آدم‌ها دریافت می‌کنم خالص و کهنه و آشناست.
دوم. امروز نشسته بودم روی سنگ‌های کنار رودخانه، پاهایم میان آب سرد و خروشانش تاب می‌خورد و به این فکر می‌کردم که چرا این روزها چنین خسته و بی‌رمق و بی‌حا
بسم الله الرحمن الرحیم
نویسنده: سعید سپاهی
موضوع: اصلاح خانواده قسمت دوم
 
جلسه قبل گفتیم قدم اول برای اصلاح دیگران، اصلاح خودمون هست.
اینکه تلاش کنیم در امتحانات الهی ، بتونیم هر روز "عبد بهتری برای خدا" بشیم.
بله اون مادری که خودش اهل رقص و آواز و مسخره بازی باشه،خیلی از مشکلات به خاطر این پیش میاد که انسان، با طرف مقابلش درست رفتار نمیکنه.
نباید انتظار داشته باشه که بچه هاش باهاش درست برخورد کنن.
اون خانمی که اهل غر زدن و حرفای بیهوده زدن هس
امروز صبح که پاشدم نبود...رو در یخچال یادداشت گذاشته بود که: جایی کار دارم ولی زود برمیگردم اگه خواستی با دوستات جایی بری که بهم زنگ میزنی اگر نه برنامه بریز رسیدم بریم بیرون...
منم یه یادداشت نوشتم چسبوندم کنارش که:
با دوستام رفتم بیرون.دوستون دارم :* 
ولی نمیخواستم جایی برم ،فقط میخواستم اذیتش کنم یکم:)) 
( آخه می دونید کم این روزا اذیتش کرده بودم گفتم یه کم جبران شه ://// )
وقتی برگشت شروع کرد صدام کردن که حاضرم بریم ؟ و برنامه چیه؟
چون زنگ نزده بو
سلااااام سلاااااام سلاااام سلااااام خوبید ؟منم خوبم! اومدم یه خرده در مورد خاله پری و درداش حرف بزنم و برم خییییییییلی وقته می خوام این چیزازو بهتون بگم ولی تا امروز یا یادم رفته و یا اینکه فرصت نبوده و نشده که بیام بنویسم ولی الان دیگه گفتم تا فرصت هست و یادم هم هست بیام بگم ...جونم براتون بگه که پارسال تو ترم اول ارشد که با معصومه هم کلاس شدم یه بار حرف از پریود و درداش شد معصومه بهم گفت ما دوران راهنمایی که تازه پریود شده بودیم یه معلم داشتی
سلاااام
این ترم انقدر سرم شلوغ بود که اصلا هوای وب به سرم نزد
چند روز پیشا دم امتحان ویروس یه سر زدم دیدم کلی کامنت اومده شرمنده نمودید
وقت نشد بیام تا الان
اگر از حال من می پرسید که باید بگم إی
نفسی میاد و میره
این ترم تا خرخره خودمو سرگرم کردم
که فکر نکنم به چیزی یا کسی
که وقتی نباشه واسه فکر کردن و تلف شدن
که از آدمای مزخرف دور و برم دور شم تا جای ممکن و با آدمای جدید ارتباط برقرار کنم و تا حدودی هم موفق شدم
ترم موسیقیم هفته پیش تموم شد و الان س
* سلاااام. خب من تو این مدت که نبودم چالشای زیادی برگزار شد و از طرف شما دعوت شدم تا شرکت کنم:)) فک کنم همشونو تو همین یه پست انجام بدم. ایشالله که قبول باشه:))
** خب اولیش هشت لبخند در سالی که گذشت :))
اولین لبخند برا این بود که تو عید ۹۸ با یه اتفاق، چند قدمِ بزرگ به آرزوهام نزدیکتر شدم:))
دومیش هم همون عید بود که بعد از یه مدت دوری از خانواده، باهم یه سفر کوچیک رفتیم و اونجا کلی با دختر عموم (که صمیمی‌ترین رفیقمه) خوش گذشت
سومین لبخند وقتی بود که تو
سلاااام... اصلا نمیدونم کسی هست که اینجارو بخونه، دوست داشته باشه یا منتظرش باشه یا نه،، البته غیر از اون تعداد انگشت شماری که میدونم و ممنونشون هستم.. اما این روزها خیلییی زیاد دلم نوشتن و گفتن میخواد و اگر بدونم کسی منتظره و میخونه، حتما بیشتر، هدفمندتر و اصولی تر میام و چه بسا باهم تونستیم کلی کارای خفن کنیم ... من کارم نوشتنه، هرروز مینویسم و جاهایی خونده میشم ... اما راستش اینجا بودنم نیاز به خونده شدن داره..وگرنه که من همیشه در حال نوشتنم..
سلام سلاااام
 
 
دوستای من سلام.
امروز از اون روزهاست که با اینکه داره شب میشه و باید پنچر باشم اما انقدری انرژی برام مونده که بیام یه پست بذارم و یه کمی جیک جیک کنم براتون ^_^
 
خوب از کی ننوشتم؟ از تولدم؟؟ اوووم ترکش های تولد هنوز دارن بهم اصابت میکنن و بسته ی پستی امروز که هدیه ی زهره و نفیسه بود دیگه گمونم آخریش بود...
امسال حسابی سال کادو بود...
خودم برای خودم یه بافت بینظیر خریدم.
فرفر برام یه گردنبند رومانتویی فرستاد.
نفیسه و زهره یه بافت خوش
سلااااام سلاااااام سلاااام سلاااااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که مستاجر اون خونه پنجشنبه زنگ زد که ما جمعه داریم تخلیه می کنیم و اگه می تونید بیایید که خونه رو تحویل بدیم پیمان هم زنگ زد به کشاورز(املاکی) باهاش هماهنگ کرد که جمعه بعد از ظهر تو بنگاه باشه که بریم قراردادو امضا کنیم و پول پیش یارو رو بدیم و خونه رو تحویل بگیریم خلاصه دیروز ساعت سه و نیم راه افتادیم و چهار اونجا بودیم اول خونه رو پسر مستاجره اومد تحویل داد و بعد رفتیم بنگ
سلااااااام سلاااااااااااام سلاااااااااااام سلاااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که دیروز بعد از صبونه ساعت یازده اینجورا آماده شدیم بریم بیرون که پیمان گفت بذار زنگ بزنم به سعید ببینم آشنایی چیزی داره که بفرسته بیاد پکیجو درست کنه (سعید لوله کش محله مونه یه مرد جوان و لاغر تقریبا چهل ساله اینجوراست که یه ریش مشکی بلند مثل بابا نوئل داره) خلاصه زنگ زد به سعید اونم گفت که الان زنگ می زنم به یکی از دوستام که آدم واردیه بهت خبر می دم که بعدش
به نام خدا. سلاااام. امیدوارم حالتون خوب باشه. من که عالی ام. برای شروع به نظرم لازمه که خودمو معرفی کنم خدمتتون.
صبح سی امین روز بهمن ماه سال 1373 در خانواده ای مذهبی در اصفهان چشم به جهان گشودم. اسممو گذاشتن علی چون روز تولدم با روز ضربت خوردن حضرت علی (ع) یکی شده بود. همه میگن خیلی بامزه، دوس داشتنی، شیطون و تپل بودی و خلاصه همه عاشقت بودن. تا سه سالگی اصفهان بودیم و بعدش برای دکتری خوندن پدرم عازم تهران شدیم و من اونجا مهد کودک (الفبا رو اینجا یا
بسم الله الرحمن الرحیمسلام
گفتم:
+ سلام عاصف. خوبی؟
- سلاااام! به‌به، ببین کی زنگ زده. مخلص داداش!
+ دیشب عجب جک‌هایی می‌فرستادی برام. دمت گرم. روحم شاد شد.
فهرست - قسمت قبل

- به‌به. روح امواتتم شاد.
+ بسه دیگه. مزه نریز. آدم با بزرگتر از خودش وَ مافوق خودش درست صحبت می‌کنه.
- خب عاکف جان تو که می‌دونی من باهات شوخی می‌کنم، پس الکی جو نده. بعدشم خوشحالم که کلا در حال پیشرفتی توی کار و زندگیت. ولی حضرت عباسی حالا که رفتی معاونت فلان یه کم ما رو تحویل
سلاااااام سلااااام سلااااام سلاااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که دیروز صبح پیمان بلند شد رفت گل پسرو که شب مونده بود تو نمایندگی آورد(روز قبلش برده بود برا سرویس گفته بودند موردهایی که برای رفع ایراد و سرویس نوشتید زیاده فردا صبح تحویلتون می دیم) قبل رفتن پیمان بهم گفت که جوجو آماده باش من اومدم بریم نظر.آباد اونجا صبونه می خوریم می خوام برم اداره برق و آب فاضلاب دیر بریم ممکنه ببندند منم گفتم باشه و تا اون بیاد آماده شدم و ده و نیم بهش
سلاااام و درود 
 
اگ شما تو کتابخونه بودی و وقتی همه دارن کتاب و تست و اینا میخونن تو داشتی لیست لذت هات رو ثبت میکردی چه حسی داشتی؟ حس بیهودگی یا حس شاخ بودن یا هیچ حس خاصی؟
امیدوارم به میزان وقتی ک روی این مسائل انگیزشیو لیست میستا میذارم هدفامم تیک بخورن ک حس شاخ بودن بکنم ولی بی رودروایسی الان یکم حس بیهودگی دارم .
اقا موضوع روز نوشت لیست لذت ها بود حاشیه نرم ...
گویا بچه ها گفتن زیاد حاشیه میری 
 
 
اقا نادر بریم ؟ 
دعوت میکنم از کودک درونم
سلااااااااام سلااااام سلاااام سلااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که دیروز ساعت هشت بیدار شدیم و پیمان گفت جوجو دیره پاشو بریم اون خونه صبونه رو اونجا بخوریم ممکنه اداره برقیه بیاد و ببینه که ما نیستیم و بره منم گفتم باشه و رفتم یه خرده آرایش کردم و آماده شدم پیمان هم رفت وسایل صبونه و چیزهایی که لازم بود ببریم اونجارو آماده کرد و نه بود اومدیم پایین و پیمان تا ماشینو روشن کنه و آماده رفتن بشیم من رفتم یه خرده نیلوفرای کوچه رو نگاه کردم و
سلاااااام سلااااااام سلااااام سلاااام خوبید؟منم خوبم!جونم براتون بگه که دیروز قرار بود پیام بیاد ماشینشو که تو پارکینگ ما بود ببره و پیمان هم گفته بود صبح ما خونه ایم هر وقت خواستی بیا ببر بعد از اینکه صبونه خوردیم پیمان به پیام زنگ زد که تو نیا ما خودمون ماشینو برات می یاریم منم بهش گفتم خب خودمون چه جوری می خوایم برگردیم؟(چون اون،اون سر شهره و ما این سر شهر!الانم که نمیشه تاکسی یا اتوبوس سوار شد)گفت ماشینو می بریم براش بعد بهش می گیم که مار

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها